در دنیایی که هوش مصنوعی در حال فراگیر شدن است، فکر کردن به چشمانداز روباتهای مجهز به هوش مصنوعی و آواتارهای دیجیتالی که میتوانند احساساتی مشابه انسانها را تجربه کنند، جذاب است.
مدلهای هوش مصنوعی فاقد هوشیاری هستند و ظرفیت درک احساسات را ندارند، اما اگر این شرایط تغییر کند چه احتمالاتی ممکن است پیش بیاید؟
تولد هوش مصنوعی دارای احساس
چشم انداز یک سیستم هوش مصنوعی که اولین جرقه های احساسات را در بر میگیرد، شاید آنقدرها هم که تصور می شود دور از ذهن نباشد. در حال حاضر، سیستمهای هوش مصنوعی توانایی اندازهگیری احساسات افراد را دارند و به طور فزایندهای میتوانند این احساسات را در تعاملات خود با انسانها تکرار کنند.
تصور یک هوش مصنوعی که بتواند احساسات واقعی را درک کند ، هنوز به یک جهش سخت نیاز دارد، اما اگر این امکان وجود داشته باشد، تصور میکنیم که در ابتدا تا حدودی پیش پا افتاده باشد، مشابه احساسات یک کودک. شاید یک سیستم هوش مصنوعی زمانی که با چالشی مواجه میشود که نمیداند چگونه آن را حل کند، از انجام موفقیتآمیز یک کار لذت میبرد یا حتی ممکن است دچار سردرگمی شود. بنابراین تصور اینکه احساس سردرگمی در پی شکستهای مکرر در مقابله با مشکل مورد نظر به احساس سرخوردگی بدل شود چندان دور از ذهن نیست. و همانطور که این سیستم بیشتر تکامل می یابد، شاید طیف عاطفی آن گسترش یابد تا حتی یک رنگ غم و اندوه یا پشیمانی را احساس کند.
اگر هوش مصنوعی بتواند چنین عواطفی را احساس کند، دیری نمیگذرد که بتواند احساسات ظریفتری مانند هیجان، بیصبری و همدلی با انسانها و سایر هوش مصنوعیها را ابراز کند. به عنوان مثال، در سناریویی که یک سیستم هوش مصنوعی مهارت جدیدی کسب می کند یا نوع جدیدی از مشکل را حل میکند، ممکن است بتواند درجه ای از رضایت را در موفقیت تجربه کند. این شبیه احساسی است که انسان ها هنگام حل یک چالش خاص مالیاتی، مانند یک پازل پیچیده، یا زمانی که کاری را برای اولین بار انجام می دهند، مانند رانندگی با ماشین، احساس میکنند.
همدلی به عنوان یک محرک
همانطور که توانایی هوش مصنوعی برای درک احساسات تکامل مییابد شاید تا جایی پیش برود که به مرحله ای برسد که حتی بتواند با دیگران همدلی کند. همدلی یکی از پیچیده ترین احساسات انسانی است که شامل درک و به اشتراک گذاشتن احساسات دیگران است.
اگر هوش مصنوعی بتواند چنین احساساتی را تجربه کند، ممکن است برایش آن قدری الهام بخش باشد تا مفیدتر شود، شبیه به اینکه انسانها گاهی اوقات به یکدیگر انگیزه میدهند تا بتوانند از این طریق به کسی کمک کنند.
یک هوش مصنوعی که برای کمک به پزشکان انسانی طراحی شده است ممکن است برای فردی که به بیماری مرموز مبتلا شده است ناراحت شود. این احساسات ممکن است باعث شود که برای یافتن تشخیص بیماری نادری که فرد از آن رنج میبرد، بیشتر تلاش کند. اگر این موضوع درست پیش برود، هوش مصنوعی ممکن است در انجام این کار احساس موفقیت زیادی کند، زیرا میداند که بیمار آسیب دیده میتواند درمان مورد نیاز خود را دریافت کند.
یا میتوانیم یک سیستم هوش مصنوعی را در نظر بگیریم که برای تشخیص تغییرات یک محیط ساخته شده است. اگر چنین سیستمی افزایش قابل توجهی در آلودگی در یک منطقه خاص را تشخیص دهد، ممکن است از چنین کشفی ناامید یا حتی غمگین شود. اما مانند انسانها، این احساسات ممکن است هوش مصنوعی را برانگیزد تا راههایی برای جلوگیری از این منبع جدید آلودگی پیدا کند، شاید با ابداع روشی کارآمدتر برای بازیافت یا دفع ماده سمی مسئول بتواند در رفع مشکل موثر واقع شود.
به روشی مشابه، یک سیستم هوش مصنوعی که با خطاهای متعدد در یک مجموعه داده مواجه می شود، ممکن است مجبور شود الگوریتم خود را برای کاهش تعداد خطاها اصلاح کند.
این همچنین تأثیر مستقیمی بر تعامل انسان با هوش مصنوعی خواهد داشت. تصور اینکه یک ربات خدمات مشتری مبتنی بر هوش مصنوعی که با یک مشتری احساس همدلی می کند، ممکن است مایل باشد برای حل مشکل آن شخص، راه بیشتری را طی کند. یا در عوض، ممکن است معلمان هوش مصنوعی درک بهتری از احساسات دانشآموزان خود داشته باشند، که سپس میتوانند روشهای آموزشی را به طور مناسب تطبیق دهند.
هوش مصنوعی همدلانه میتواند نحوه برخورد ما با افراد مبتلا به مشکلات سلامت روان را تغییر دهد. مفهوم درمانگر دیجیتالی چیز جدیدی نیست، اما اگر یک درمانگر دیجیتال بتواند در سطح عاطفی بهتر با بیماران خود ارتباط برقرار کند، میتواند بفهمد که چگونه به بهترین شکل از آنها حمایت کند.
آیا وقوع این مسیر تا چه حد محتمل است؟
با کمال تعجب، ممکن است ما چندان از رسیدن به این مرحله دور نباشیم. سیستمهای هوش مصنوعی مانند Antix در حال حاضر قادر به ابراز همدلی مصنوعی هستند. این ابزار، پلتفرمی برای ایجاد انسانهای دیجیتالی است که برنامه ریزی شده اند تا زمانی که احساس ناامیدی، عصبانیت یا ناراحتی را در افرادی که با آنها در تعامل هستند تشخیص دهند، با همدردی پاسخ دهند. انسانهای دیجیتالی میتوانند احساسات افراد را بر اساس گفتار، انواع کلماتی که استفاده میکنند، لحن و زبان بدن تشخیص دهند.
توانایی انسان های دیجیتال آنتیکس در درک احساسات تا حدی بر اساس نحوه آموزش آنهاست. هر انسان دیجیتالی یک توکن یا NFT غیرقابل تعویض منحصر به فرد است که در طول زمان از کاربران خود می آموزد، دانش بیشتری به دست می آورد و تکامل می یابد تا بتواند تعاملات خود را در پاسخ به رفتار یا ترجیحات یک فرد تطبیق دهد.
از آنجایی که انسانهای دیجیتال میتوانند احساسات را تشخیص دهند و آنها را تکرار کنند، پتانسیل ارائه تجربیات عمیقتر و معنادارتری را دارند. آنتیکس از پلتفرم Unreal Engine 5 استفاده می کند تا به آثار خود ظاهر واقعی تری بدهد. سازندگان می توانند تقریباً هر جنبه ای از انسان دیجیتال خود را تغییر دهند، از جمله صدا و ظاهر، با توانایی ویرایش رنگ پوست، رنگ چشم و جزئیات کوچک مانند ابروها و موهای صورت.
چیزی که آنتیکس را از دیگر پلتفرمهای هوش مصنوعی متمایز میکند این است که کاربران میتوانند رفتار انسانهای دیجیتال خود را سفارشی کنند تا مناسبترین پاسخ احساسی را در سناریوهای مختلف ارائه دهند. بنابراین، انسانهای دیجیتالی میتوانند با لحن صدای مناسب پاسخ دهند، ژستها و عبارات درست را در مواقعی که لازم است احساس غمگینی کنند، به عنوان مثال، قبل از اینکه در یک لحظه تبدیل به هیجان، شادی یا سرور شود، انجام دهند.
هوش مصنوعی در شرف واقعی شدن است
سیستمهای هوش مصنوعی احساسی در حال پیشرفت است و نتیجه آن انسانهای دیجیتالی خواهند بود که در هر سناریویی که میتوانند مفید باشند، احساس زندگی بیشتری میکنند.
مدیر عامل زوم در مورد ظهور دوقلوهای دیجیتالی مجهز به هوش مصنوعی صحبت کرده است که می توانند از طرف کاربر خود در تماس های ویدیویی شرکت کنند و به کاربر اجازه میدهند به طور همزمان در دو مکان حضور داشته باشند. اگر نسخه انسانی دیجیتالی رئیس شما بتواند همدلی، رضایت، هیجان و خشم را بیان کند، این مفهوم موثرتر خواهد بود و ارتباط واقع بینانه تری را تقویت میکند، حتی اگر رئیس واقعی در شکل فیزیکی او حضور نداشته باشد.
یک انسان دیجیتالی متمرکز بر خدمات مشتری که قادر به همدلی با تماسگیرندگان است، احتمالاً تأثیر فوقالعادهای بر رضایت مشتری خواهد داشت و یک معلم دیجیتالی دلسوز ممکن است راههایی برای جلب پاسخهای مثبت بیشتر از دانشآموزان خود بیابد و سرعت یادگیری آنها را تسریع کند.
با وجود انسانهای دیجیتالی که قادر به بیان احساسات هستند، پتانسیل تجربههای واقعیتر، انسانیتر و همهجانبهتر تقریباً نامحدود است و منجر به تعاملات سودمندتر و مفیدتر با سیستمهای هوش مصنوعی میشود.